«از درخت شاخه در آفاق ابر، برگهای ترد باران ریخته!
بوی لطف بیشه زاران بهشت، با هوای صبحدم آمیخته! ...»
با سلام و درود خدمت دوستان گرامي
از روز چهارشنبه 21 آبانماه 1399 و در آغاز سال زراعي 1400 - 1399 در اغلب نقاط ايران بارندگي پائيزي شروع شده و هم اکنون نيز به خير و خوشي ادامه دارد. نگارنده هم همراه با اکثريت مردم ايران و تلاشگران عرصه بخش کشاورزي نتوانست خوشحالي خود را از نزول رحمت الهي پنهان نمايد و در صفحه شخصي اش در شبکه اجتماعي What'sApp ضمن چاق سلامتي معمول، شعر بالا را همرساني کرد.
منصور حسن زاده (همراه پنجم)
1399/8/23 - November 13, 2020 - بيست و هفتم ربيع الاوّل 1442 - شيراز
"از درخت شاخه در آفاق ابر، برگهای ترد باران ریخته!
بوی لطف بیشه زاران بهشت، با هوای صبحدم آمیخته!
نرم و چابک، روح آب، میکند پرواز همراه نسیم.
نغمه پردازان باران میزنند، گرم و شیرین هر زمان چنگی به سیم!
سیم هر ساز از ثریا تا زمین. خیزد از هر پرده آوازی حزین.
هر که با آواز این ساز آشنا، میکند در جویبار جان شنا!
دلربای آب شاد و شرمناک
عشق بازی میکند با جان خاک!
خاکِ خشکِ تشنه دریا پرست
زیر بازیهای باران مستِ مست!
این رَوَد از هوش و آن آید به هوش،
شاخه دست افشان و ریشه باده نوش،
میشکافد دانه، میبالد درخت،
میدرخشد غنچه همچون روی بخت!
باغها سرشار از لبخندشان،دشتها سرسبز از پیوندشان،
چشمه و باغ و چمن فرزندشان!
با تب تنهایی جانکاه خویش،
زیر باران میسپارم راه خویش.
شرمسار از مهربانیهای او،
میروم همراه باران کو به کو.
چیست این باران که دلخواه من است؟
زیر چتر او روانم روشن است.
چشم دل وا میکنم
قصهی یک قطرهی باران را تماشا میکنم:
در فضا، همچو من در چاه تنهایی رها،
میزند در موج حیرت دست و پا، خود نمیداند که میافتد کجا!
در زمین
همزبانانی ظریف و نازنین،
میدهند از مهربانی جا به هم،
تا بپیوندند چون دریا به هم!
قطرهها چشم انتظاران هم اند،
چون به هم پیوست جانها، بی غم اند.
هر حبابی، دیدهای در جستجوست،
چون رسد هر قطره گوید: ــ " دوست! دوست ..."
میکنند از عشق هم قالب تهی
ای خوشا با مهرورزان همرهی!
با تب تنهایی جانکاه خویش،
زیر باران میسپارم راه خویش.
سیل غم در سینه غوغا میکند،
قطرهء دل میل دریا میکند،
قطره ي تنها کجا، دریا کجا،
دور ماندم از رفیقان تا کجا!
همدلی کو؟ تا شوم همراه او،
سر نهم هر جا که خاطرخواه او!
شاید از این تیرگیها بگذریم.
ره بسوی روشناییها بریم.
میروم شاید کسی پیدا شود،
بی تو کی این قطره دل ، دریا شود؟" ( فريدون مُشيري)
منبع: گوهر ايده آل https://gowhar.ideality.ir/pages/view/gowhar/521132